شادیساشادیسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچک ما شادیسا

سالگرد اولین دیدار شادیسا و دوستانش

شادیسا جونم 20 آذر ماه به منظور نکوداشت اولین سالگرد دیدارت با دوستات رفتیم همون جایی که پارسال برای اولین بار دوستانت و مامانهاشون رو ملاقات کرده بودیم. رستوران تماشا طبقه ششم میلاد نور. امسال با پارسال خیلی متفاوت بود. یادمه پارسال اولین باری بود که میخواستم با شما این همه ساعت تنها جایی به دور از خونه باشم. کلی استرس شیر دادنت رو داشتم و اینکه اگه گریه کنی چیکار کنم !!! خوشحالم که به استرسهام غلبه کردم و به دیدار دوستان مجازیم رفتم. حالا یکساله که یه عالمه مامان مهربون و نی نی های خوشگل ، تبدیل به دوستان حقیقیمون شدن. امیدوارم این دوستیها سالیان سال تا وقتی که شماها بزرگ میشید ادامه داشته باشه. خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که ...
25 آذر 1392

پانزده ماهگی شادیسا گلی

دخترک دلبندم این روزها فرصت نوشتن کمتر دست میدهد. تمام روزم با تو و امور خانه پر شده است. من که ٩ سال پیاپی تمام لحظات روز را خارج از خانه و پشت میز کار به شب رساندم، الان یک خانه نشینِ تمام و کمال هستم. شاید باورش کمی سخت باشد اما گاهی چندین روز اصلا پایم را از خانه بیرون نمیگذارم !!! دلیلش هرچه که باشد - از آلودگی هوا گرفته تا سرما و بارندگی - شکایتی ندارم. چرا که روزهایم با بوسه های گاه و بیگاه و بی دلیلت،‌ سرشار از عشق و شور و زندگیست. تو هر روز در مقابل دیدگانم قد میکشی و بزرگ میشوی. با دیدن هر حرکت تازه ات با خودم میگویم‌:‌ "ارزشش را داشت. چه خوب که عطای کار را به لقایش بخشیدم!" اینها را برای شکایت...
14 آذر 1392
1